انواع رسانهرسانه و توسعهفرهنگ تخصصیفرهنگ سازمانیفرهنگ عمومیفرهنگ ملیفرهنگ و رسانهمدیریت رسانهمدیریت و برنامه ریزی فرهنگیمهندسی فرهنگی

کرونا؛ بشر؛ رسانه

این روزها که ویروس کرونا، نظم و روال روزمره زندگی جهانی را بر هم زده؛ حدس و گمان های متعدد و متناقضی درخصوص ریشه و خاستگاه اصلی اش مطرح شده است. از انواع گمانه های سیاسی و غیر سیاسی که پایه طراحی و انتشار کووید 19 را ذهن بیمار فرد یا گروهی می دانند که قصد مخاصمه با بشریت را دارند تا توضیحات علمی زیست شناختی و غیره که معتقدند ایجاد و انتشار آن برساخته دست طبیعت است.

اما از منظر رسانه، نکات جالب توجهی درخصوص پیشگویی، پیش بینی و یا حتی برنامه ریزی برای جهانی شدن شیوع این ویروس مطرح شده است.

ارجاعاتی که به بخشهایی از کتابهای پیشگویی درباره وقایع سال 2020 و یا به تعبیری، پیشگویی های آخرالزمانی داده شد؛ اشاره به بخش هایی از سریال انیمیشنی خانواده سیمپسونها، فیلم سینمایی شیوع و چند فیلم سینمایی دیگر که هرچند مستقیم به شیوع و گسترش این بیماری اشاره نکرده بودند اما مطابقت آنها با حوادث جاری، تا حدی برای مخاطبان، حیرت انگیز و یا دست کم جالب توجه بوده است؛ سئوالاتی در افکار عمومی ایجاد کرد. آیا واقعا عالم گیر شدن این ویروس، بر مبنای مدیریت کلی جهان و یا در سطحی رقیق تر، طرحی از قبل برنامه ریزی شده بود؟ آیا دستهایی در کار است که دنیا و سرنوشت بشر را به میل خود هدایت و دستکاری می کند؟ آیا اساسا پیشگویی، یک فن یا مهارت جدی و واقعی است؟ آیا به آخرالزمان نزدیک می شویم؟ آیا اینها تخیلاتی هست که حادث شدن اتفاقی آنها بشر را به خود درگیر کرده و این تصور را به وجود آورده که ما روی ریلی از قبل چیده شده در حرکت هستیم؟ و دهها آیا و اگر و احتمال دیگر…. .

فارغ از مبنای علمی شکل گیری و گسترش ویروس کرونا، رسانه ابزاری است که می تواند از کاه، کوه بسازد و بالعکس. شاید اگر آمار ابتلا به ویروس سرماخوردگی، سردرد یا گرفتگی عضلات و یا هر عارضه دیگر در جهان را هم به صورت آنلاین و لحظه ای در رسانه ها منتشر می کردند؛ همین حد از وحشت و اضطراب در افکار عمومی جهان شکل می گرفت.

تاکید می کنم که این یادداشت، صرفا از منظر مدیریت افکار عمومی به مسئله نگاه می کند و بر مبنای بررسی از منظر علم زیست شناختی، پزشکی یا پیراپزشکی نیست و تخمینی از حد خطرناک بودن این بیماری ندارد؛ زیرا اساسا از حوزه دانش و تخصص نگارنده، خارج است. بلکه مسئله مهم این است که به خاطر داشته باشیم همواره افکار عمومی، مستقیم یا با واسطه، تحت تاثیر عمیق رسانه هاست.

شاید حالا و شاید هم کمی پس از فروکش کردن تب ابتلا به ویروس، ممکن است این پرسش به وجود بیاید که واقعا چه کسانی اتفاقات جهان را مدیریت می کنند. حالا که فلان پیش گویی یا بهمان صحنه ای که در این یا آن فیلم دیده ایم به واقعیت تبدیل شد؛ آیا حوادث آن یکی فیلم یا سریال هم اتفاق خواهد افتاد؟ فلان طور و بهمان طور هم خواهد شد؟

اینجاست که اذهان عمومی، بی آنکه متوجه باشد تحت سیطره صنعت فیلم و سینما قرار خواهد گرفت. هراس از اتاق فکر و اراده ای که حوادث محیرالعقول برای بشریت تعیین می کند؛ رواج می یابد و هر لحظه در انتظار اتفاقات دست ساز و مدیریت شده دیگری خواهیم نشست.

رسانه تبدیل می شود به منبعی برای دریافت پیامهای بیم و امید دهنده ی بالاسری های نقشه کش برای بشریت که هر لحظه باید چهارچشمی خیره بود تا شاید خبری یا هشداری از دلش بیرون بیاید. فکر و تحلیل بشر، دائم مراقب و مبتلا می ماند که معنی این و منظور آن چیست و چه خواهد شد.

توهم مدیریت شدن امور از پشت پرده، اراده آدمی را در برنامه ریزی و امید و تشخیص صلاح، سست می کند. بدین ترتیب امپراطوری رسانه، گسترش و عمق می یابد و بشر، می شود بازوی بی اختیار اجرای آنچه دلخواه دیگران است. دیگرانی که شاید اصلا وجود ندارند یا آنقدر که می نمایند؛ قدرت ندارند. یا کسانی که از قبل نبوده اند اما شرایط را صرفا برای بهره برداری، مناسب می بینند و شکل می گیرند.

فراگیری این ویروس می گذرد؛ مراقب باشیم که رسانه ها، محملی برای گرفتن فال آینده جهان، نشوند.

مهرناز نصریه

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا