دکتر رضا کرمی
شاعر و محقق:
شرحی بر سرمه دان کلام بیدل
بی رگ گردن مدان در امتحان، آباد، عشق
تا نچربد رشته در سوزن به جسم لاغرت
((بیدل))
این بیت از آن دسته ابیات پیچیدهی حضرت بیدل است که برای رمز گشایی، نیاز به شبکهای از توصیفات دارد. توصيفاتي که به طور غیرمستقیم با مفاهیم نهفته در این بیت ارتباط دارند. واژهی سوزن و مضامین پیرامون آن در بسیاری از ابیات حضرت بیدل با تجرد و حکایت به افلاک رفتن حضرت عیسی (ع) قرین است. پس ابتدا حکایت به آسمان رفتن حضرت عیسی و عواقب سوزنی که در این سفر همراه داشت، نقل می شود:
” گویند که چون عیسی علیه السلام را به آسمان می بردند، در دامن ایشان سوزنی بود که به حکم الهی به همین سبب، بر فلک چهارم ماند و او را بالاتر نبردند، چرا که سوزن از اسباب دنیا است”.
در همین رابطه به ابیاتی از حضرت بیدل توجه می کنیم:
لــاف آزادیســت بــیــدل تــهــمــت وارســتـگـان
شــوخـی نـام تـجـرد بـر مـسـیـحـا سـوزن اسـت
و از همین دست :
” تــا نـفـس هـسـت ازیـن دامـگـه آزادی نـیـسـت// تــهــمــتـی بـود تـجـرد کـه مـسـیـحـا بـرداشـت”
و همینطور :
” تــهــمــت نــام تــجــرد بــه مــسـیـحـا سـتـم اسـت// مــیـخـلـی در دل خـود سـوزن اگـر خـواهـی داشـت”
و : ” تـجـرد هـم در این مـحـفـل خجالت میکند سامان//جــهــان تـاگـفـتـگـو دارد مـسـیـحـا سـوزنـی دارد”
و : “خـوش اسـت نـاز تـجـرد بـه دیده ای نفروشی// خـجـالت استکه عیسی نظر به سوزنش افتد”
در همه ی ابیات فوق حضرت بیدل با اشاره به حکایت حضرت عیسی و سوزنی ناچیزی که اسباب تعلقش به دنیا شد، رسیدن به مقام تجرد و بریدن از عالم مادی را بسیار سخت و جانکاه می داند.
حضرت بیدل در ابیات بسیاری با ظرافت خاص خود به این موضوع عمق می بخشد و با نازک خیالیهایی که در این رابطه به خرج می دهد پای حواشی سوزن را نیز به ماجرا باز میکند و در همین راستا هرگاه بخواهد از تجرد سخنی به میان آورد از زوایهای تازه به سوزن و متعلقاتش نظر میافکند.
به این بیت توجه کنیم :
” جــز تــعــلــق نــیــســت مــد وحــشــت تــجـریـد هـم// هــرقــدر از خـود بـر آیـی رشـتـهٔ ایـن سـوزن اسـت”
حضرت بیدل در این بیت هشدار می دهد که مد وحشت(پریشان خاطری) در عالم تجرید خود اسباب تعلقی دیگر است و در این پریشان خاطری آدمی هر چند از خود بگذرد و خلوت بگزیند، باز اسیر خویشتنی دیگر میشود. در مصراع دوم برای تفهیم تعلق، باز مثال سوزن را میزند و می فرمایند: در پریشان خاطریها هر چند از سوزن(اسباب تعلق) بگذری باز در بند رشتههای متصل به آن خواهی بود.
و در بیتی دیگر:
“نـــرهـــیـــد از امـــل تــجــرد هــم
رشــتــه دارد قــفــای ســوزنــهـا”
در این بیت نیز حضرت بیدل میفرمایند؛ حتی تجرد نیز نتوانست به دور از آرزو و وابستگی باشد، همچون سوزنی که وابسته به رشتهی متصلش است و نمیتواند رها باشد(اینجا نیز سوزن مثالی است از یک جسم است که با توجه با حکایت حضرت عیسی کمترین تعلق(تجرد) را یادآوری میکند که؛ خود به هر حال متعلق است.)
نکته مهم این است که سوزن در بسیاری از ابیات حضرت بیدل هر چند یادآور حکایت حضرت عیسی(س) و اسباب تعلق ناچیز او به دنیاست ولی به سبب جلوهی ناچیز مادیاش، تمثیلی برای عالم تجرد محسوب میشود. به ابیات زیر در همین راستا توجه کنیم؛
” عـیـبپـوشـیـهـاسـت در سـیـر تـجـرد پـیـشـگـان
نــقــش پــای سـوزن مـا بـخـیـهٔ پـیـراهـن اسـت”
حضرت بیدل در این بیت حرکت تجرد پیشگان را همچون سوزنی که با دوختن چاکهای پیراهن باعث ترمیم پارگیها میشود، عامل ترمیم عیوب میداند(در این بیت سوزن تمثیلی برای تجرد پیشگی ست).
و یا در بیت زیر:
” پــیــرو ســعــی تــجــرد در نــمـیمـانـد بـه عـجـز
رشـتـه از هـر پـیرهن خود را به سوزن میکشد”
حضرت بیدل پیروان تجرد را مژدهای میدهد که هرگز به عجز و ناتوانی مبتلا نخواهند شد. همچون رشتهای که با پیروی از سوزن خود را از پیراهن (عالم تعلق و عجز) بیرون میآورد و گاهی نیز رشته را به لحاظ باریکیاش(خاطر جمعیاش) لایق درک تجرد سوزن میداند.
” ره فـــهـــم تــجــرد، فــطــرت بــاریــک مــیخــواهــد// کـسـی جـز رشـتـه آب از چـشـمـهٔ سوزن نمیگیرد”
مسلم است که اگر نخ ضخیم باشد( خاطر جمع نباشد) نمیتواند راهی به سوراخ سوزن(چشمه ی سوزن) داشته باشد بنابراین، از درک عالم تجرد عاجز خواهد بود. با این مقدمات به بیت مورد نظر میپردازیم:
” بی رگ گردن مدان در امتحان، آباد، عشق
تا نچربد رشته در سوزن به جسم لاغرت”
صورت روان مصراع اول بدین صورت است:
بی رگ گردن، عشق را در امتحان، آباد، مدان!
در مصراع نخست حضرت بیدل میفرمایند؛ آدمی بر ای رهایی از دنیا و متعلقاتش باید از جان گذشتگی کند(مقام شهادت) غافل نبودن از رگ گردن در آزمون عشق (فنا في الله شدن) به این مسئله اشاره دارد که اگر پای از خود گذشتگی در میان نباشد، عاشق در آزمون عشق سربلند بیرون نخواهد آمد.