هنرهای تجسمی

امرتات

تفاوت در شیوه ارائه، دگرگونی در ماشین چشم

عکس اصلی اثری از آقای علی صوفی
مونا خوش‌اقبال مدیر گالری کاما:
آنجا که ذهن، ناپدید می شود هیچ زمانی رخ نمی دهد. زمان و زمانه متوقف است. گذشته و آینده ای وجود ندارد.
نامیرایی آغاز می شود و جاودانگی به هیات در می آید.
دنیا به توقف می رسد و زیست به لایزال می پیوندد و بی هیچ ذهنی جاودانگی معنا می یابد. وداع بی معنا می شود کسی نه می رود نه می ماند. چرا کس دیگر بی معناست که کسی دیگر نیست.
جاودانگی یا آمرتات، بن مایه ی دنیای قاب های علی صوفی است. در آخرین مجموعه، نگاه معترض هنرمند به حضور انسان فانی و تقلیل یاقته معاصر، او را به حیاتی فرا زمانی فرا می خواند در ناکجاآبادی برزخ گون گویی چندین و چندیست نسل انسان در قابهای صوفی منقرض شده است و شاید در دنیای مثالی او نیز هم.
بی سوژگی وهمناک و در عین حال نگاه ابژه وارانه او به پیرامونش گویی راوی جهانیست که انسان را به مجازات مرگ و انتها محکوم نموده است و رویای جاودانگی را از انسان معاصر دریغ می نماید.
اگر عکسهای این مجموعه را با نگاهی به نظریه های دیالکتیکی هگل به ترجمان برسانیم قرابتی بسیار میان ادراک این هنرمند و اساس اندیشه های این فیلسوف بزرگ پیدا می کنیم. به این معنا که در آن لحظاتی که انسان معاصر رنج بحران امروز را درک می کند و در عین تلاشی مذبوحانه برای رسیدن به آمرتات است، خود بنیان گذار پایانی بر جهان خویش می شود و به همین جهت به حقیقتی آگاه می شود که همواره عذابش می دهد. حقیقتی که هر کسی توان درکش را ندارد. حقیقت دور شدن انسانها از یکدیگر، حقیقت از دست دادن ایمان به جاودانگی روح و حقیقت فانی بودن حضور انسان بر جهان.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا